سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه


روزگاربا ما وفا نداشت طاقت خوشبختی مارا نداشت

پیش پای عشق ما سنگی گذاشت بی گمان از مرگ

ما پروا نداشت

وصف تو

 شب آغاز هجرت تو
 شب از خود گذشتنم بود
 شب بی رحم رفتن تو
 شب از پا نشستنم بود
شب بی تو ، شب بی من
 شب دل مرده های تنها بود
 شب رفتن ، شب مردن
 شب دل کندن من از ما بود
 واسه جشن دلتنگی ما
 گل گریه ، سبد سبد بود
 با طلوع عشق من و تو
 هم زمین ، هم ستاره بد بود
از هجرت تو شکنجه دیدم
 کوچ تو اوج ریاضتم بود
 چه مؤمنانه از خود گذشتم
 کوچ من از من ، نهایتم بود
 به دادم برس ، به دادم برس
 تو ای ناجی تبار من
 به دادم برس ، به دادم برس
تو ای قلب سوگوار من
 سهم من جز شکستن من
 تو هجوم شب زمین نیست
 با پر و بال خاکی من
شوق پرواز آخرین نیست
 بی تو باید دوباره برگشت
 به شب بی پناهی
 سنگر وحشت من از من
 مرهم زخم پیر من کو ؟
 واسه پیدا شدن تو آینه
 جاده ی سبز گم شدن کو ؟
 بی تو باید دوباره گم شد
 تو غبار تباهی
 با من نیاز خاک زمین بود
 تو پل به فتح ستاره بستی
 اگر شکستم ، از تو شکستم
 اگر شکستی ، از خود شکستی
 به دادم برس ، به دادم برس
 تو ای ناجی تبار من
 به دادم برس ، به دادم برس
 تو ای قلب سوگوار من



نوشته شده در دوشنبه 88/1/31ساعت 11:40 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس